loading...
hamechi
admin بازدید : 16 سه شنبه 28 آبان 1392 نظرات (0)

یه نفر پست گذاشته بود رفیقم تعریف میکرد من یه مدت پیش از دختر همسایمون خوشم اومده بود، زنگ زدم به مادربزرگش گفتم من از بانک ملی زنگ میزنم نوه شما تو قرعه کشی برنده شده شمارشو میخوام، پیرزنه از خوشحالی داشت میمرد بعد بهم ۳ تا شماره داد خونشون و محل کار بابا و ننه دختره

.

امروز تو صف نونوایی بودم که یه دفه نونوا گفت :کی سیر خورده؟ منم گفتم :من. گفت :بیا جلو نونتو بدم برو سریع. تا حالا اینجوری تخریب شخصیتی نشده بودم!:((

براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از چه مطالبی خوشتان می آید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 93
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 54
  • بازدید ماه : 277
  • بازدید سال : 451
  • بازدید کلی : 3,445